استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{➍➋}
سارا:هنوز کارم با اون تموم نشده ..
...
...
جین:چرا این کارو کردی؟
شوگا:ن..نمیدونم واقعا نمیدونم *بغض* حس میکردم اون بچه منو از جینهو دور تر میکنه
جین بلند شد:
باید نجاتش بدیم
شوگا:و..ولی نمیشه ، اون دیگه دست ساراست .
جین:ولی ما باید نجاتش بدیم نه؟ تو که میدونی جینهو بدون بچش نابود میشه نه؟
شوگا چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین..
جین: بدو بریم
شوگا:به جینهو چی میگی؟؟
جین: راستشو .
شوگا با این حرف ترس بدی به دلش افتاد بلند شد:
ن..نه نباید بهش بگیم ا..اگه بگیم اون ازم منتفر میشه
جین: کاری میتونی بکنی؟میخوای اونم از دست بره؟
شوگا:ا..اینطوری که بدتره ..
جین:اره ولی ..
گوشی شوگا زنگ خورد:
شوگا:بله؟
هانا:ش..شوگا بیا اینجا جینهو
شوگا:چیشده؟
ته از اونور داد زد:اون تلفن لعنتی رو ول کن برو دکترشو صدا کن .
شوگا بدون وقفه پا تند کرد و رفت جین هم پشت سرش راه افتاد ..
...
...
ته:جینهو جینهو اروم باش آبجی
جینهو: چطور اروم باشم ها؟*داد*بچممم*گریه*
جینهو زد همه وسایل اتاق و شکوند و به هم ریخت
نشست گوشه اتاق و گریه میکرد ..
همون موقع دکتر اومد:
اينجا چه خبره؟
ته:دکتر حالش خیلی بده..
جینهو: برید بیرون .. همتون
ته:جینهو
جینهو همین الان *داد*
اونا رفتن و
شوگا اومد:
جینهو چیشده؟
هانا:دیوونه شده همه چیو ریخته به هم باید ارومش کنی
شوگا رفت توی اتاق
ج: مگه نگفتم برید بیرون.
شوگا رفت پیشش و خواست بغلش کنه که
ج: ب..برو میخوام تنها باشم ..
ش:جینهو اروم باش برات توضيح میدم..
ج: چیو میخوای توضيح بدی ها؟اینکه بچم مرده؟
ش: جینهو
ج:چیو میخوای توضیح بدی ، اینکه بچم مرده؟اونم بدون دلیلی .. *داد*
ش:اون نمرده زندست *بلند*
ج:دروغ نگو *گریه *
شوگا رفت بغلش کرد:
همش تقصیر منه ، برات توضیح میدم ف..فقط
...
۱۴۰۲/۱/۷
...
...
جین:چرا این کارو کردی؟
شوگا:ن..نمیدونم واقعا نمیدونم *بغض* حس میکردم اون بچه منو از جینهو دور تر میکنه
جین بلند شد:
باید نجاتش بدیم
شوگا:و..ولی نمیشه ، اون دیگه دست ساراست .
جین:ولی ما باید نجاتش بدیم نه؟ تو که میدونی جینهو بدون بچش نابود میشه نه؟
شوگا چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین..
جین: بدو بریم
شوگا:به جینهو چی میگی؟؟
جین: راستشو .
شوگا با این حرف ترس بدی به دلش افتاد بلند شد:
ن..نه نباید بهش بگیم ا..اگه بگیم اون ازم منتفر میشه
جین: کاری میتونی بکنی؟میخوای اونم از دست بره؟
شوگا:ا..اینطوری که بدتره ..
جین:اره ولی ..
گوشی شوگا زنگ خورد:
شوگا:بله؟
هانا:ش..شوگا بیا اینجا جینهو
شوگا:چیشده؟
ته از اونور داد زد:اون تلفن لعنتی رو ول کن برو دکترشو صدا کن .
شوگا بدون وقفه پا تند کرد و رفت جین هم پشت سرش راه افتاد ..
...
...
ته:جینهو جینهو اروم باش آبجی
جینهو: چطور اروم باشم ها؟*داد*بچممم*گریه*
جینهو زد همه وسایل اتاق و شکوند و به هم ریخت
نشست گوشه اتاق و گریه میکرد ..
همون موقع دکتر اومد:
اينجا چه خبره؟
ته:دکتر حالش خیلی بده..
جینهو: برید بیرون .. همتون
ته:جینهو
جینهو همین الان *داد*
اونا رفتن و
شوگا اومد:
جینهو چیشده؟
هانا:دیوونه شده همه چیو ریخته به هم باید ارومش کنی
شوگا رفت توی اتاق
ج: مگه نگفتم برید بیرون.
شوگا رفت پیشش و خواست بغلش کنه که
ج: ب..برو میخوام تنها باشم ..
ش:جینهو اروم باش برات توضيح میدم..
ج: چیو میخوای توضيح بدی ها؟اینکه بچم مرده؟
ش: جینهو
ج:چیو میخوای توضیح بدی ، اینکه بچم مرده؟اونم بدون دلیلی .. *داد*
ش:اون نمرده زندست *بلند*
ج:دروغ نگو *گریه *
شوگا رفت بغلش کرد:
همش تقصیر منه ، برات توضیح میدم ف..فقط
...
۱۴۰۲/۱/۷
۲۹.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.